سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من یک خبرنگارم با کلی دغدغه ...
پنج شنبه 92 بهمن 17 :: 1:13 صبح :: نویسنده : اعظم وثوقی

بچه ها بازی نخورین ! هشیار باشین!

اگرکسایی رییس جمهور منتخب رو تحریک میکنن تا علیه مجلس حرف بزنه!

اگر کسایی رییس جمهور منتخب رو تحریک میکنن به ملت بگه بی سواد!

اگر کسایی بر میگردن میگن 49/8 درصدی که به روحانی رای ندادن به بی قانونی رای دادن و ریییس جمهور منتخب خوشش میاد و سکوت میکنه!

اگر صف های سبد کالا ردیف میشه تا ابروی ملت ایران تو شبکه های ماهواره ای به حراج گذاشته بشه !

اگر با شروع دولت یازدهم مرزها نا امن میشه !

اگر دانشگاه ها که در سال های گذشته با رشد علمی 20 برابری غر رو نگران کرده بود شده محل جدال سیاسی دانشجوها و دانشجووها جلوی هم صف میبندن و با هم دعوا میکنن!

اگر ما 49/8 درصد افراطی هستیم چون به روحانی رای ندادیم!

اگر ....

اگر هر چی هست بچه ها بازی نخورین!

اینا برای تشویش درون مملکت برای زمین زدن نظام جمهوری اسلامیه! اروم باشین و چهارچشمی بپایین!!!

این گزینه های نظامی که تند تند تکرار میشه منتظر به هم ریختگی بیشتر و بیشتر از درونه !

هر کی میخواد بازی بخوره! بذارید رییس جمهور منتخب بازی بخوره! یک بار برنگرده به مسئولین آمریکایی که به ما توهین میکنن نازک تر از گل بگه ولی به ملت خودش این همه توهین کنه!

ما خون دادیم! عمر دادیم ابرو دادیم! بازم میدیم!!! فحشم می خوریم از رییس جمهور منتخب!!!!!! فدای سر برادر باراک حسین اوباما!!! خیال ایشان مکدر نشه!!!!

بالاخره باید خط هوایی بین امریکا و ایران راه انداخته بشه!

فقط هشیار باشین بازی نخورین!!!! بذارین هر کی میخواد بازی بخوره!!!! ما باید هوشیار باشیم!!!! اینا مقدمه است برای تهدید نظام جمهوری اسلامی !!!! چهار چنگولی باید نگهش داریم!!! حواستون باشه !!!

تنها یادگار امام روح الله همین نظام جمهوری اسلامیه!!!! ما یادگار دیگه ای از امام روح الله نداریم!!!!!




موضوع مطلب :


جمعه 92 بهمن 11 :: 2:27 عصر :: نویسنده : اعظم وثوقی

در این مملکت، روزنامه‌هایی هستند که رنگ لوگوی‌شان را با شال کاترین اشتون ست می‌کنند. عکسش هست، سندش هست. این روزنامه‌ها، مدعی‌اند طرفدار دولت اند اما حتی در این ادعا هم دروغ می‌گویند و طرف ایرانی را به طرف غربی می‌فروشند. چیست نسبت این روزنامه‌ها با غرب، جز «لحمک لحمی و دمک دمی»؟! در این مملکت، روزنامه‌هایی هستند که مثلا حامی ظریف اند اما رنگ لوگوی‌شان را با کراوات زمخت جان کری ست می‌کنند! در این مملکت، روزنامه‌هایی هستند که از همان زیر عبای دولت، به ما پز استقلال می‌دهند؛ «ما مستقل ایم»! عکسش هست، سندش هست. در این مملکت، روزنامه‌های مستقل، آزاد و غیروابسته‌ای وجود دارند که هم از «توبره سعدآباد» می‌خورند، هم از «آخور کاخ سفید»! زنجیره‌ای‌ها دولتی نیستند؛ «سوپردولتی»اند! و از هر 2 دولت میز مذاکره ارتزاق می‌کنند اما خب! قلم به‌دستان درباری، هنگامی که تصویر وزیر امور خارجه خودمان و کاترین اشتون، عکس یک‌شان باشد، دولت اعتدال را به آمریکا و اروپا می‌فروشند و لوگوی خود را با رنگ پیراهن نماینده «1+5» ست می‌کنند. عکسش هست، سندش هست. در این مملکت، روزنامه‌هایی هستند که لوگوی خود را با رنگ کت و شلوار جک استراو انگلیسی ست می‌کنند. عکسش هست، سندش هست. در این مملکت، روزنامه‌هایی هستند که حال قلمشان از هر نوع خشونت و ترور بهم می‌خورد اما رنگ لوگوی خود را با رنگ پرچم تروریست‌های سوریه ست می‌کنند! عکسش هست، سندش هست. در این مملکت، روزنامه‌هایی هستند که با افکار تند و رفتار ارتجاعی مرزبندی دارند اما در پرونده‌شان حتی «پیشنهاد برقراری رابطه میان جمهوری اسلامی و سلفی‌های طالبان» هم دیده می‌شود! عکسش هست، سندش هست. قلم زنجیره‌ای‌ها و شمشیر تکفیری‌ها، هر 2 از آبشخور غرب، ارتزاق می‌کنند، سر همین هم هست که هر 2 علیه «مقاومت» مقاومت می‌کنند، حزب‌الله را می‌زنند، هسته‌ای ایران را برنمی‌تابند، دوست را به نفع دشمن کنار می‌زنند، بر مردمسالاری دینی می‌شورند و علی‌الدوام ماحصل کارشان، سود رساندن به آمریکا و اسرائیل است. ندیدید زنجیره‌ای‌ها همراه «العربیه» و «بی‌بی‌سی» چگونه جشن گرفتند تعلیق هسته‌ای را؟! جروزالم‌پست‌های وطنی و معاریوهای داخل، بهترین روز دی‌ماهشان، سی‌ام دی است، این روز بی‌رنگ و بی‌رمق، ما اما در «وطن امروز»، رنگ لوگوی خود را در آن روز، با رنگ مردمک چشم علیرضا احمدی‌روشن ست کردیم. با همان قلم مشکی نقاشی آرمیتا که «پری» کشیده بود. مگر بعضی‌ها شعار نمی‌دادند که ما برای آزادی رنگ‌ها آمده‌ایم؟! مگر «انقلاب رنگ‌ها» جزو شعارهای شان نبود؟! اینک چه بر ایشان آمده که رنگ شال و پیراهن اشتون، رنگ کراوات اوباما و رنگ پرچم تروریست‌های وحشی را تحمل می‌کنند اما رنگ مردمک چشم ایتام شهدای هسته‌ای، چشمشان را می‌زند؟! به راستی کدامین خط قرمز را ما «بچه‌های وطن» درنوردیده‌ایم؟! جرم‌مان چیست؟! بعضی‌ها به ما می‌گویند «کاسب تحریم» اما به آقای اوباما می‌گویند «مودب و باهوش»! همین پرزیدنت مودب و باهوش، جمله‌ای دارند بدین مضمون؛ «ریاست‌جمهوری روحانی، محصول فشارهای ما بود». اشتباه نشود! ما نه اوباما را مودب و باهوش می‌دانیم، نه حتی این جمله را قبول داریم، لیکن بعضی‌ها که صحه بر هوش و ادب اوباما می‌گذارند، هیچ اندیشه کرده‌اند با استناد به این جمله فاخر (!) چه کسی «بزرگ‌ترین کاسب تحریم» لقب می‌گیرد؟! روز بی‌رنگ و رمق، یعنی روز آه، روز سیاه. یعنی روز آشکار شدن علت «بدبینی به مذاکرات». ایراد از ما نیست؛ از کسانی است که در یک «دیپلماسی کاملا صدقه‌ای» نقدا و یک‌روزه، لرزه انداختند در ساختمان هسته‌ای کشور، بلکه نسیه، بخش کوچکی از حق خودمان را از دشمن بگیرند، آن هم ماه به ماه! ما اتفاقا از منظر معیشت مردم، رفع تحریم‌ها و اقتصاد کشور معتقدیم؛ «توافق ژنو، بسیار نامتوازن و ضعیف تنظیم شده». بعضی‌ها یک رنگ لوگوی ما را تحمل نمی‌کنند اما از تبدیل دشمنی به دوستی، میان ایران و آمریکا سخن می‌گویند. آقایان! اگر هر چه فریاد دارید، بر سر آمریکا نمی‌کشید، لااقل بر سر جوانان وطن خودتان هم نکشید! ما هر چند معتقدیم خوش‌بینی بعضی‌ها به دشمن، زمینه پلمب فعالیت‌های هسته‌ای را باعث شد، لیکن همچنان شعار «مرگ بر آمریکا» تیتر یک‌مان بوده است. عکسش هست، سندش هست. ما قبلا هم در لابه‌لای سطور همین ستون، نوشته بودیم توافق ژنو، نه ترکمانچای و جام زهر است، نه فتح‌الفتوح، اما در تیتر یک‌مان، انتقاد از توافق ژنو را به اظهارنظر در پستوی مصلحت یا تکرار بدیهیات برتری دادیم. لذا هنوز هم نقدمان را صریح اما صحیح مطرح می‌کنیم و همچنان که بارها گفته‌ایم این توافق را بیشتر متضمن منافع دشمن می‌دانیم. «توافق ژنو، نه جشن می‌خواهد، نه عزا» هر چند جمله درستی است اما بیان آن، بدون گفتن حرف اصل کاری یعنی نقد مفاد توافق ژنو، باری به هر جهت است. القصه، ما روز سی‌ام دی را لازم‌النقدتر از آن می‌دانیم که میانه دعوا را بگیریم! جشن و عزا کدام است؟! اگر این روز نشان داد «آنچه مرقوم شد» با «آنچه انجام شد» تفاوتی فاحش دارد، به ما حق بدهید برای یک روز در سال، باب دل آن کودکی، لوگوی خود را تنظیم کنیم که هیچ توافقی، برای او جای خالی پدر را پر نمی‌کند. این کار یا بهتر بگویم این ابتکار، نه عزاداری بلکه رواداری در حق این شعار مظلوم بود که «انرژی هسته‌ای، حق مسلم ماست» و عاقبت، هست یا نه؟! ما اگر می‌خواستیم با رنگ لوگوی خود عزاداری کنیم، آن روز اعلام عزا می‌کردیم که اختلاف اصولگرایان، اولین دولت هفت دهم درصدی را در این مملکت سر کار آورد! یا آن روز که مشاور ارشد رئیس‌جمهور، در اقدامی بی‌سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی، رای نیمی از ملت را رای به بی‌قانونی خواند! یا آن روز که توسط همین جراید زنجیره‌ای و در همین دولت، به ساحت قدسی حضرت صدیقه کبری (س) اهانت شد و کک وزارت ارشاد هم نگزید! یا آن روز که جمعی از خانواده شهدای هسته‌ای را بردند دیدار جک استراو ملعون! مثل اینکه جماعتی از خانواده شهدای دفاع مقدس را همان زمان جنگ می‌بردند دیدار فرماندهان رژیم بعث! ما در سی‌ام دی‌ماه، نه اعلام عزای عمومی کرده بودیم، نه حتی اعلام عزای خصوصی. ما فقط یک آژیر کشیدیم به این نشانه که آیا رنگ مردمک چشم علیرضا، اندازه رنگ شال خانم اشتون برای بعضی‌ها حرمت ندارد؟! و یعنی بچه حزب‌اللهی، این اندازه هم در جمهوری اسلامی حق آزادی بیان ندارد؟! ما ان‌شاءالله سرباز کوچکی برای انقلاب هستیم که در خط مقدم جنگ روزگار، سینه خود را سپر کرده است. ما سرباز انقلابیم، نه سرباز دیپلماسی و سرباز انقلاب باید به خط بزند و حرف را صاف بزند! ما هرچند از خوش‌بینی بعضی دولتمردان به دشمن، دل پردرد داریم اما در مکتب ولایت فقیه، به خوبی آموخته‌ایم که هر چه فریاد داریم، بر سر آمریکا بکشیم. لوگوی 30 دی ما رسما «مرگ بر آمریکا» بود. «مرگ بر آمریکا» از چشم روشن شهدای هسته‌ای. آنان که خیلی اهل نکته‌گیری‌اند، خوب است دمی هم به روزنامه‌هایی بپردازند که رنگ لوگوی خود را با رنگ کلاه عموسام ست می‌کنند. ما نه اهل شیطنت ایم، نه اهل شارلاتانیسم و الا مثل بعضی زنجیره‌ا‌ی‌ها در سال‌های گذشته، یوم‌الله 12 بهمن از قول خمینی بت‌شکن، تیتر می‌زدیم؛ «من توی دهن این دولت می‌زنم».

***

دولت‌ها می‌آیند و می‌روند؛ پلمب تاسیسات هسته‌ای، دیر یا زود خواهد شکست و آنچه می‌ماند مردمک چشم علیرضاست… برقرار مانی‌ ای وطن من!

وطن امروز/ 5 بهمن 1392




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 بهمن 9 :: 11:15 عصر :: نویسنده : اعظم وثوقی

خواستم بنویسم بزرگوار این که با بولدزر از روی یکی رد میشی و بعد عذر خواهی می کنی فایده ای نداره ترسیدم باز عصبانی بشه دعوا شه

خواستم بگم عذرخواهی شما رو نمی پذیرم دیدم باز دعوا میشه

خواستم بگم ...

خواستم بگم اینقدر منو تحقیر نکنید دیدم باز دعوا میشه

خواستم بگم دلم شکست از برخورداتون دیدم باز دعوا میشه

هی خواستم و خواستم ...

ولی هر چی نگاه کردم دیدم انگار نباید هیچی بخوام

انگار باید سکوت کنم

و حس کردم که مظلومیت حس غریبیه ! اخه داشتم حسش می کردم ....

 




موضوع مطلب : خط خطی های روزنگار


  استاد مطهری می گوید: « اگر در صدر اسلام در جواب کسی که می آمد و می گفت من خدا را قبول ندارم، می گفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده است. در آینده هم اسلام، فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که می تواند به حیات خود ادامه دهد. من به جوانان و طرفداران اسلامی هشدار می دهم که خیال نکنند، راه حفظ معتقدات اسلام جلوگیری از ابراز عقیده دیگردان است. از اسلام فقط به یک نیرو می توان پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها ».

منبع:

مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، قم ، انتشارات صدرا ، صص 17و18.




موضوع مطلب :


جمعه 92 دی 20 :: 2:44 عصر :: نویسنده : اعظم وثوقی

فداکاری نوجوان پاکستانی جان 1000 دانش آموز را نجات داد

خبرگزاری تسنیم: نیروهای امنیتی پاکستان گزارش دادند که یک نوجوان 15 ساله پاکستانی مسیر یک عامل انتحاری را که قصد داشت خود را در داخل مدرسه شهر «ابراهیم زای» منفجر کند پیش از رسیدن به آن سد کرده و خود بر اثر انفجار آن به شهادت رسید.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از العربیه، نیروهای امنیتی پاکستان اعلام کردند که یک نوجوان 15 ساله در اقلیم هانگو در اقدامی شجاعانه پس از شناسایی یک عامل انتحاری که به سوی مدرسه آنان درحرکت بوده است سعی می‌کند تا جلوی این فرد تروریست را بگیرد، این اقدام او باعث شد تا عامل انتحاری به هدف خود نرسیده و بمب را پیش از رسیدن به مدرسه منفجر کند.

منابع خبری محلی در پاکستان گزارش دادند که «اعتزاز حسن» 15 ساله باعث شد تا این انتحاری که قصد داشت خود را در داخل مدرسه شهر «ابراهیم زای» منفجر کند مجبور شود تا پیش از رسیدن به مدرسه بمب را منفجر کرده و جان یک هزار دانش‌آموز این مدرسه حفظ شود.

خانواده این نوجوان پاکستانی اعلام کردند که به فرزندشان افتخار می‌کنند زیرا او با شجاعت جان معلمان و سایر دانش‌آموزان را حفظ کرده است. همچنین بسیاری از نشریات و مقامات سیاسی پاکستانی نیز این عمل شجاعانه اعتزاز را تحسین کردند.

لازم به ذکر است که هدف از این عملیات تروریستی مدرسه مسلمانان شیعه بوده است.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یادداشت: میگم حالا این همه سال پترس فداکار قلابی اروپایی تو کتاب های درسی بچه های ما بود و همه از جمله خود من این داستان دروغین رو خوندیم ... یعنی ممکنه این داستان واقعی یه وقت خدای نکرده توی کتاب های درسی ما هم بره؟؟؟ خدا نکنه !! مؤدب آیا شود؟؟؟؟




موضوع مطلب :


جمعه 92 دی 20 :: 1:54 صبح :: نویسنده : اعظم وثوقی

خدا دلم گرفته دل باز کن تو بساطت پیدا می شه؟

دلم گرفته، خسته ام از اطرافیانی که مدام باید جلوشون کوتاه بیایی!

بزرگوار بودن هم سخته ها!

کنار اومدن با اخلاقیات بد ادما چقدر سخته! مخصوصا وقتی که می خوای آدم باشی نه هیولا!

مخصوصا وقتی می خوای سیره پیغمبر داشته باشی!

من هم تو زندگیم هم محل کارم چه مدرسه که هفته ای یک روز مسئول پژوهش مدرسه ام و چه بقیه ایام هفته که میرم خبرگزاری معمولاً یه گوشه سرم به کار خودمه و باز معمولا سعی می کنم که هر بار هم با بچه ها حرف میزنم شادشون کنم و بهشون احترام بذارم ... ولی یه کم فکر کنم خسته شدم ...

آدم خنده اش میگیره!

آخه ادما فکر  می کنن سکوت یکی و این که خودش رو به اون راه زده نشانه نفهمیدنشه!

نه عزیز من!

 

میگم مکارم اخلاق هم چیز بدی نیستا! بد نیست یه کم بزرگواری یه کم اخلاق اسلامی و آداب محمدی یاد بگیریم!

 

 

آدما چرا این مدلی اند؟

 

آدم خسته میشه از دست شون!

 

موفقیت هاتونو بدونن بهت حسد می برن! موفقیت ها تو ندونن کوچیک می بیننت و با یک لحن از بالا به پایین بهت نگاه میکنن و حرفاشون تحقیر آمیزه!

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااا ! زمینت اصلا ارزش موندن نداره!

بدی بهت میکنن با بدی جواب میدی بهت میگن عه وثوقی! این چه وضعه برخورده!

بدی بهت میکنن با خوبی جواب میدی وظیفه ات می دونن! و اصلا ذره ای در وجودشون اثر نداره! نه از کار بدشون شرمنده میشن! نه می فهمن کارشون بد بوده که باز همون رفتار رو باهات نداشته باشند! و نه ...

 

ادمای این کره خاکی یه خصلت دیگه هم دارن!

وقتی کارهاشون عیب داره بندازن گردن یکی دیگه!

و خصلت بد دیگه ! این که برای این که بالاتر از بقیه بمونن بزنن تو سر بقیه!

 

این آدما چرا این شکلی اند خدا!

وقتی مخالف عقیده تو حرف میزنن صد در صد اون ها درست میگن و تو افراطی هستی! وقتی تو مخالف اون ها فکر میکنی حق دارن صداشونو بالا ببرن و جلوی بقیه سرت داد بکشن! اختلاف عقیده اگر محترمه همه جا باید محترم باشه!

خدااااااااااااااااااااااااا

میدونی که نیومدم بهت بگم سوسکشون کن!

میدونی که نیومدم آه و ناله کنم به درگاهت که آهم بگیرشون!

خودت خوب می دونی! خدا اومدم ازت بخوام فقط یه 2 هفته یه مرخصی به من بدی!

الله وکیلی خیلی بهش نیاز دارم! لطفا موافقت بفرمایی! قبلاً متشکرم !

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 دی 16 :: 7:52 عصر :: نویسنده : اعظم وثوقی

آسمان آبی است ... اما انتهایش سرخست ... انگار دل کسی خون است در منتهی الیه این آسمان آبی  ... آه ... با من بمان آقا

وقتی می گویم با من بمان آقا معنایش این است که اصلا به خودم اعتمادی ندارم ...

اصلا می دانی ؟ من اصلا  مطمئن نیستم که همیشه با تو بمانم ...

 آقا ... تو اهل وفایی تو با من بمان  ... شرمنده ام که این را می گویم ... بسیار شرمنده ام

شرمندگی چاره ای از درد من نمی کند می دانم

و این شرم همیشه بر پیشانی من است ! شرمی که مایه افتخار نیست ! مایه خواری است!

خدایا ببخش مرا که امروز آسمان برای من آبی بود و دلم می خندید و حس کردم همه چی خوب است همه چی آرام است و من چقدر خوشبختم

خدایا شرمنده ام که احساس کردم نیازی به آمدن مهدی نیست

شرمنده ام که احساس کردم آسمان آبی است و چشمانم سرخی منتهی الیه آن را ندید

اصلا می شود خدایا یک کاری بکنی؟

می شود بند بند وجود و قلبم را به او گره بزنی که هر گاه شاد شد، شاد شوم و هر گاه غمگین شد غمگین شوم ؟

این طوری دیگر از شاد شدن هایم شرمنده نمی شوم!

آه از این درد هزار و چند ساله! کی تمام می شود!

خدایا می دانی که از خواسته های بزرگم این است که این دوران طولانی هر چه زودتر تمام شود!

چقدر احساس بی مصرف بودن می کنم وقتی می بینم که هیچ تاثیری در محقق شدن این آرزو ی بزرگ بشریت نداشته باشم!

آقا ... 

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 دی 15 :: 1:24 صبح :: نویسنده : اعظم وثوقی

احساس خوبی دارم

امروز پدر و مادرم مدینه اند...

قرار بود یکی دو ساله دیگه نوبت ما شه اما نمی دونم چی شد یهویی شد!

از خدا خواستم که دست پدرم به پرده خونه اش برسه ... و خدا رو شکر که رسید

خوشحالم از این که او خوشحاله

خوشحالم از خوشحالی مادرم

 

--------------------------------------------------

خدا میدونه تو این 10 روز چی کشید خاله اعظم و عمه اعظم! خونه پر از نی نی کوچولوهایی که هی با هم دعوا می کنن سر یه عروسک! سر لپ تاب تو گوشیت تبلتت ! وای کی فکرشو میکرد خاله ای که اینقدر بچه ها رو دوست داره اینقدر اذیت بشه از دست این بچه ها! هیچ کدوم حتی بلد نیستن درست حرف بزنن! خب نی نی کوچولو هستن دیگه ! امروز از شدت سر درد موندم خونه نصف روزو بیهوش بودم!!! خوشحالم که همه این همه سرو صدا و شلوغی خونه که تمام امور روزمره منو به هم زده بود و کلی آبروم جلوی بقیه سر بدقولی هام رفت ختم به این شیرینی شد!

 




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 22 :: 8:41 عصر :: نویسنده : اعظم وثوقی

نظر شهید چمران در مورد رابطه با آمریکا و علت ربوده شدن امام موسی صدر

 

 آنچه در ادامه می آید بخشی از کتاب "لبنان" شهید چمران است.

ایشان در فصل12 از صفحه280-295 مطالب و تحلیل های شخصی خود را در مورد مواجهه آمریکا با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بیان می دارند، که جالب و خواندنی است. ایشان در بخشی از این کتاب به علت اشتیاق آمریکا برای مذاکره با ایران اشاره می کنند و در ادامه صداقت آمریکایی ها در بحث مذاکره را بعید می دانند و علت ربوده شدن آیت الله صدر را هم حربه ای برای فشار بر امام برای قبول مذاکره و طرحی برای فشار بر ایران و امام می دانند.

"... در پی این شکست ها امریکا سعی کرد که به طور مستقیم با امام خیمنی وارد مذاکره شود و به نوعی سازش کند … و برای این کار راه های زیادی انتخاب کرد، شخصیت های بزرگی ر ا واسطه قرار داد، آنگاه ملک حسین [اردنی] را ر سماً وارد معرکه کرد. ملک حسین حتی از قضیة آقای [امام موسی] صدر استفاده کرد و به طرفداری از آقای صدر پیشنهاد کرد تا جناحی از ملک حسین ،حافظ اسد ، امام خمینی تشکیل شود و این سه مشترکاً نامه ای به قذافی نوشته و او را تهدید کنند، که امام خمینی نپذیرفتند. مسلماً این نظر برای نزدیکی با امام خمینی و اشتراک طرفین در یک امر مهم پیشنهاد شده بود تا راه حلی برای وساطت بعدی باشد. همه این امور و حقایق نشان می دهد که امریکا، با دستپاچگی زیاد می خواهد وسیله ای برای نزدیکی و فشار به امام خمینی به‌دست آورد … ولی آیا امریکا می خواهد تسلیم رأی امام خمینی شود؟ آیا حقیقتاً امریکا می خواهد با امام خمینی کنار بیاید؟ … خیلی بعید است!

زیرا اولاً جناح امام خمینی، با طرز تفکر انقلابی اسلامی برای امریکا بسیار خطرناک است. ثانیاً اگر امریکا می خواست تسلیم نظر امام خمینی شود، چرا این همه دست به کشت و کشتا ر می زند؟ این همه در دفاع از نظام فاسد شاه، اصرار می ورزید و این همه امام خمینی را تحت فشار قرار می داد …؟

واضح است که امریکا می خواهد با امام خمینی وارد مذاکره شود، اما نه برای تسلیم به اوامر امام، بلکه برای داد و ستد و معامله و حفظ مصالح خود به حداکثر ممکن و حتی فشار بر امام، برای قبول بعضی نظرات امریکا در منطقه … نظراتی که امام خمینی آن ر ا نمی پذیرد. لذا برای پذیرش آن نظرات، امرکا احتیاج به فشار دارد، تا نظرات خود ر ا بر امام خمینی تحمیل کند. یعنی و ساطت، برای تحمیل نظرات خود بر امام.

عده‌ی زیادی از اندیشمندان، در این ر ابطه، معتقدند که ربوده شدن امام صدر، نقش بزرگی برای وساطت امریکا بازی می کند و دستگیری آقای صدر و فشار بر امام خمینی، در رابطه با امام خمینی و تحمیل نظراتی بر او با زور و فشار است که نتیجة آن به نفع امریکا ست.

برای درک بیشتر مو ضوع باید توجه کرد که غرب برای پیشبرد برنامه های استعماری خود راه‌های زیادی دارد. یکی از این راه‌ها، تحریک عده‌ای انقلابی، با شعارهای تند و انحرافی و تخریب هر نوع برنامة سازنده است. «جبهه شعبیه» در مقاومت فلسطینی چنین نقشی ر ا بازی می کند و همیشه کارهایی کرده، که به انفجار و قتل عام فلسطینی ها ختم شده است، ولی با شعارهای تند انقلابی که هیچ کس قادر به اجرای آن نیست. لذا آنها همیشه معار ض برنامه‌های معمولی مقاومت فلسطین هستنند.

دولت عراق [رژیم بعث صدام حسین] نیز خود ر ا خیلی انقلابی به حساب می‌آورد و حتی دولت های دیگر عرب ر ا خائن و یا عقب مانده و ترسو معرفی می کند. لذا از همکا ری با آنها سرباز می زند. «جبهه صمود عرب» [جبهه پایداری عرب] ضد مصر و ا سرائیل ر ا می‌شکند. ولی به اسم انقلابی‌گری و با شعارهای تند.

در عمل می بینیم که عراق در خلال سال‌های گذشته هرچه کرده به نفع اسرائیل و علیه مقاومت فلسطین و عرب بوده است. در مورد امام خمینی نیز دیدیم که عراق با وقاحت تمام در کنار شاه قرار گرفت و امام ر ا از عراق اخراج کرد و اکنون اگر با سوریه نزدیک شده است (سال1357) و یا دست همکاری به سوی کشورهای دیگر عرب دراز کرده، فقط از ترس سقوط حتمی خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است.

در جنگ سال 1973 بین اعراب و اسرائیل، همه‌ی دولت های عربی صدور نفت خود را به غرب قطع کردند، جز عراق و لیبی! [که] نفت امریکا را تأمین نمودند. اعمال این دو دولت، با شعارهای تند و کارشکنی در برنامه‌های جاری، برای هر آدم منصفی حداقل ایجاد شک می کند.

دستگیری آقای صدر، بزرگترین شک را در مورد لیبی ایجاد می نماید. چون این دستگیری تنها به سود استعمارگران و اسرائیل و نظام‌های فاسد مرتجع عربی است. ولی به صراحت و جرأت می توان گفت که آقای قذافی امام خمینی را درست نشناخته‌است، همانگونه که ابرقدرت ها نیز نشناخته‌اند."

برگرفته ای وب لاگ : http://aqa.blogfa.com/post-610.aspx




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 آبان 21 :: 2:14 صبح :: نویسنده : اعظم وثوقی

آدم وقتی بچه است بزرگترا مدام بهش میگن ما رو عا کن تو بچه ای دلت پاکه .... اون موقع ها فکر نمیکردم که وقتی بچه ام پاک تر از بعدها که بزرگ بشم باشم ... حرف اون بزرگترها رو باور نمیکردم

حالا بزگ شدم و می بینم که چقدر عوض شدم ...

آدم وقتی بچه است خودشه و عالم بچگیش با یه شکلات دنیا رو بهش میدن و با یه مشت گل مشغوول میشه

امان از بزرگی و نیازهای ادم بزرگا و پل های کوچیک و بزرگ امتحان خدا

من دلم یه مشت بچگی می خواد

مثل بچگی هامون که مادرمون یه مشت تخمه بوداده می داد و میرفتیم باهاش کلی کیف می کردیم و چقدر خوشحال بودیم ...

 

دلم یه مشت نخودچی و کشمش می خواد که برم یه گوشه بشینم و باهاش خوش باشم و به دنیا و مافیهاش فکر نکنم ....

دلم ذهنم روحم روانم پر از ذغذغه های این دنیاست

پر از نا ارامی و تلاطمه

حتی خوبش هم بده ....

 




موضوع مطلب :


< << 6 7 8 9 10 >
درباره وبلاگ


من یک خبرنگارم ...
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 106109