سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من یک خبرنگارم با کلی دغدغه ...
یکشنبه 92 شهریور 31 :: 9:56 عصر :: نویسنده : اعظم وثوقی

از بچگی یه درگیری با خودم داشتم ... وقتی یه کاری رو می کردم یا می خواستم بکنم می دیدم اون کار از من نیست از وجودم فوران نمیکنه بهش ایمان ندارم و باورش ندارم یا انجام نمیدادم یا این این که از انجام دادنش ناراحت بودم حتی اگر کار خوبی بود.

حالا همین عادتو برای نوشتن دارم ... از این که ادم یهو تبش بگیره و یه چیزی بنویسه خوشم نمیاد

هر نوشته ای رو که بعدها می خونم می بینم عه انگار این تو من ریشه نداشته هنوز زوده که به عنوان حرفی از خودم بنویسمش!

زودی پاکش میکنم اگر کاغذ هم باشه پاره اش میکنم

وای از اون روزی که این عادت از من بره

خدا اون روز رو نیاره ...

این صفحه هم یکی از ون ورقا بود ....

زود پاکش کردم و عنوانشم عوض کردم

خوبه همین حرفام یادگاری بمونه ... آخه به این حرفا اعتقاد دارم حداقل! اونم چی؟ اعتقاد راسخ! پوزخند




موضوع مطلب : خط خطی های روزنگار



درباره وبلاگ


من یک خبرنگارم ...
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 105865